وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات من و دخترم

41 ماهگی

امسال وانیا خانم یکم با مفهوم عید آشناتر شده بود و بیصبرانه منتظر بود تا عید بیاد و بقول خودش مهمونی بریم و جایزه بگیریم( منظورش عیدی بود ) ساعت سال تحویل بعد از نیمه شب بود و وانیا خواب بود تعطیلات عید برای من که قرار بود از اردیبهشت سر کارم برگردم وقت مغتنمی بود تا با وانیا بگذرونم اخر ماه هم از فرصت استفاده کردیم و یه مهمونی با دوستامون به مناسبت روز مادر ترتیب دادیم خلاصه کلی خوش گذشت عکسا رو طبق معمول ادامه مطلب ببینین   چهارشنبه سوری وانیا خانم و هفت سین وانیا خانم روز اول عید حاضر شده بره خونه بابا بزرگاش خونه مادر بزرگ مادری خونه مادر بزرگ پدری و تولد مادربزرگ عید دیدنی ...
27 فروردين 1394

گشت و گذارهای عیدانه

هوا تو هفته اول عید خیلی بارونی و سرد بود وانیام همش بهانه پارک رو میگرفت اوایل هفته دوم هوا کمی بهتر شد مام تصمیم گرفتیم از فرصت استفاده کنیم یه عصر رو رفتیم هفت حوض و گشتی اونجا زدیم و شام خوردیم و اومدیم خونه روز یکشنبه نهم فروردین ماه وانیا رو بهمراه مهسا بردم بوستان جوانمردان برای دیدن برنامه عیدانه عمو پورنگ خیلی شلوغ بود با اینکه 2 ساعت قبل برنامه اونجا بودیم ولی تو ردیفهای انتهایی جا برای بچه ها پیدا کردیم بعد از برنامه هم تو پارک یه دوری زدیم و بچه ها کلی بازی کردن دو روز بعدشم رفتیم جشنواره برج میلاد اونجام خیلی خوب بود و خوش گذشت روز پنج شنبه هم که سیزده بدر بود و بازم کلی خوش گذشت هوا هم خیلی خوب بود باضافه اینکه پارکی که رفته بو...
16 فروردين 1394
1